آمار شقایق های آتش گرفته(روز اول فیلمبرداری) - مبارز(یک بچّه مسلمان)
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مبارز(یک بچّه مسلمان)
شهدا امامزادگان عشقند و مزارشان زیارتگاه اهل یقین است...امام خمینی(ره)

آقا همه عالم می دونند که ما اصلاً فیلمساز نیستیم! اصلاً طرف این مراکز فیلمسازی هم پایمون را نمی گذاریم..!! آقا سید مرتضی(آوینی) هم اصلاً کلاس ملاس نرفت...اما همیشه دغدغه من شده بود که چرا آقایون که فیلم برای شهدا می سازند در آن شهدا حضوری ندارند...چرا توی بیلبرد سینماها و توی تلوزیون اسم اینا(بازیگران) می ره بالا!!!چرا...؟؟؟ مگر شهدا زنده نیستند...مگر اعتقاد نداری!!! پس اونا یکی از بازیگران ما هستند...اگر خودشان بخواهند....شهید آوینی هم می گوید: سینمای ما به تقلید از فرنگ، آدم ها بزرگ می شوند...حالا آن چیزی که امروز به ماچویسیم تعبیر می شود و وقتی بنده از این مقوله به آقای ده نمکی گله می کنم...او پیام خصوصی می گذارد...پسرم...توی واحد دانشگاهت این چیزا نیست...ولی بر دیگران خورده نگیر و..آقای ده نمکی...فیلم شهید و شهدا حرمت داره...منی که هم دارم این کار را می کنم بازیگر ناخوانده هستم و ( حتماً توی تیراژ می زنم ) واگرنه این پاکان را چه به ما...

فیلمبردار ما آقای محمدرضا چوپان صبح کاری داشت...یعنی حدود ساعت7:34 صبح زنگ زد...و قرار شد ساعت 9 متروی امام خمینی(ره) باشیم...برنامه اول قرار بود یک ایستگاه مانده به حرم امام حداقل دکتر(همان چوپان!) صدای اعلام کننده ایستگاه را بگیره...البته قرار شد بشینیم و بگیریم...اما نمی دونم چرا خلوت نشد!!!

بعد از سکانس مترو قرار شد به ترتیب سر قبر شهید آوینی و از آنجا خونه ننه علی و بعدش هم مهندس مجد برویم و فیلم بگیریم..اما توی راه ابتداء ار قبرستانی رد شدیم و چیزهای جالبی را گرفتیم...بعد رفتیم سر قبر شهید آوینی و کارمون رو شروع کردیم...به نظرم یه کمی دیر شروع کرده بودیم...برای همین شلوغ بود...اما داشتم برای دکتر چوپان توضیح می دادم که چگونه سر قبر شهید آوینی فیلم بگیرد..دیدم افرادی!!! دارند عجیب به ما نگاه می کنند...اعتنایی نکردیم و رد شدیم...بعد سکانس خونه ننه علی...البته قرار شده ما روی نوشته های خونه ننه علی کار کنیم...مادر شهید قربانعلی درخشان...آقا چه ها که ملت نوشته اند و نخواسته اند...

یکی گفته...دعایم که همه را به راه راست هدایت کنم...یکی هم...به آبروی فاطمه الزهرا س شفای همه مریضان و مهدی اش را می خواسته(شما هم برایش دعا کنید)..یکی هم گفته...آنقدر به من پول بده تا بتوانم به همه کمک کنم...یکی شفاعت خواسته بود....یکی هم جالب نوشته بود....ننه علی دعا کن من موتور بخرم...نادر...!!!!یکی هم گفته بود چی بگم که تو دلم رو می دونی..و بعضی ها داستان های عاشقانه شان را نوشته و از ننه علی استمداد می طلبیند!!! با مشخصات!!!یکی دیگر هم  خیلی برایم جالب بود سرباز وظیفه ای  بود که گفته می خواست شهید بشود ولی نشده....

بگذریم...سر قبر شهید مهندس مجد هم اشغال بود...و نشد برویم...اینجاست که می گویم...دعوت نامه ای...این شهید مجد خیلی گمنامه...شاید خودش نخواسته...ان شاء الله دفعات بعدی بتوانیم...فیلمبرداری را انجام بدهیم...ساعت 11 قرار بود کار تمام شود...که به حمدالله شد...قرار گذاشته ایم که ابتداء فیلم ها را بگیریم و بعداًمتن خوانی بشود...مصاحبه ها در مراجل بعدی کار است...البته صحبت هایی شده که بتوانیم به بیمارستان ساسان هم برویم...البته آقای چوپان می گفت حتماً قسمتی باید در مناطق جنوب فیلمبرداری کنیم و فصل الخطاب آنجا باشد که من هم پذیرفتم...برایمان دعا بکنید!!!

 التماس دعا مبارز(یک بچّه مسلمان)


نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی

نظرات دیگران [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

دوریش
تناقض راه شهدا و جنبش سبز
گروه یوتوبی-عملیات شهید حسین غلام کبیری
همکاری در گروه یوتوبی
تو برای خدا کار نمی کنی...
[عناوین آرشیوشده]


Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
وبلاگ-کلیپ موبایل مبارز