مصاحبه شبکه خبری واکس نیوز! با بنده...
خبرهای رسیده حاکی از این است...برنامه فیلمبرداری روزهای پنجشنبه این هفته برگزار نخواهد...محسن اردستانی علت را آماده نبودن و استراحت فیلمبردار فیلم آقای محمد رضا چوپان(همان دکتر چوپان!) ذکر کرده و از خبرنگاران خواست از گمانه زنی های الکی خودداری کنند...
کارگردان این فیلم همچنین اشاره کرد که برنامه فیلمبرداری این هفته کاملاً برنامه ریزی شده بود...اما به دلایلی این هفته را به استراحت و مطالعه بیشتر می پردازیم...محسن اردستانی افزود...این فیلم دارای سخنرانی های جالب از شهید همت می باشد و علت این قضیه را این طور اشاره کرد...همان طور شهید آوینی فرموده که نمی گذارد صدای این سردار خیبر در درونش گم شود! ما نیز ان شاء الله نمی گذاریم صدای این سردار در درون هیچکدام از ما نیز گم شود!!!
کارگردان این فیلم به استثنایی بودن این فیلم اشاره کرد...زیرا به اعتقاد او بازیگران این فیلم خوده شهدا هستند و بدون کمک آنها حتی امکان برداشت یک سکانس وجود ندارد...در فیلم شهدایی را خواهید دید که به نوع تفکرشان در زمینه های مختلف غطبه خواهید می خوردید...
کارگردان این فیلم در انتهای این خبر با اینکه انگار کلاس این کارگردان در حال دیر شدن بود افزود...من نه سی مرغ می خواهم نه چهل مرغ! و اشاره کرد: عزت الله ضرغامی در جشنواره سیگنال چند روز پیش اظهار ازنجار از او کرده و فیلم او را هرگز از سیمای جمهوری اسلامی پخش نخواهد کرد...خطاب به او گفت: بچرخ تا بچرخیم...!!!
نکات المبارزیه فی کلام بچّه مسلمون!
+ اگر احیاناً...روم به دیوار...کسی فکر کرد که این مصاحبه با من الکی بوده و این چیزا!!! اگر باور نمی کند به سایت خبری واکس نیوز مراجعه بنماید...http://www.vaxnews.com
+ به من پیشنهاد فیلمسازی در هالیوود را نیز دادند!! اما بنده قبول نکردم...چون هالیوود را خیلی کوچکتر از اینها می بینم! من هم مثل (بعضی ها!) تازه به دوران رسیده نیستم تا از ایران بروم... و بچه مسلمونی ام را فراموش کنم...
التماس دعا مبارز(یک بچّه مسلمان)
نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی
خاطره ای از شاعر استاد ژولیده نیشابوری!
خوب بگذریم استاد ژولیده نیشابوری مریض بود و در بستر خوابیده بود...او بخاطر فرزند شهیدش به ورامین آمده بود. او را به خاطر شعرهایش که در وصف امام و ضد شاه بود، مدتی زندانی کرده بودند.
استاد خاطر جالبی را هم تعریف کرد....روزی روزگاری پادشاهی به وزیرش می گوید برو جواب این سوال های را بیاور و اگر نیاوری مجازات می شوی؟ سوال این بود که خدا چه می خورد؟ و خدا چه می پوشد؟ وزیر در این سوال گیر کرد...او می دانست که خداوند نه جسم است که چیزی بخورد و نه چیزی بپوشد!! اما پس جستجو جواب سوال ها را یافت...او گفت: خداوند غم بندگانش را می خورد و گناهنشان را می پوشاند!(نقل به مضمون)
چند روز پیش اولین سالگرد این شاعر مخلص بود...شادی روحش یک صلوات بفرستید!!
نکات المبارزیه فی کلام بچّه مسلمون!!!
+ از آنجایی که این صدا و سیمای ضرغامی دل خوشی از ما نداشت...دوربینی که ما در حضور استاد بودیم...تا به ما می رسید ...از ما نمی گرفت...!!! بماند ما یه یکبار دیگری هم به دیدار استاد رفتیم!!
التماس دعا مبارز(یک بچّه مسلمان)
نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی
آقای حاتمی کیا دوران روایت فتح و آوینی ها هنوز تمام نشده!!!
به نظر من شهید آوینی از اولین چپ کردن در نقد فیلم افق ساخته رسول ملا قلی پور خبر می دهد و از سینمای فردینی می نالد..." تفاوت اساسی فیلم «افق» نیز با دیگر فیلم های جنگی امسال در همین جاست که مقصد آن ایجاد تحول عمیق فطری در انسان ها نیست.«افق» خواسته است که وسیله ای برای تفنن مخاطبان سطحی و آسان پسند باشد و این هدف والایی نیست؛گذشته از آنکه تاریخ جنگ نیز با این قهرمان پروری ها مخدوش می شود وعملیات کربلای سه تبدیل می شود به ملغمه در هم جوشی از فیلمهای هالیوودی و سینمای فردین ودیگر ستارگان... اما با پرسو ناژهایی که مردانش لباس بسیجی پوشیده اند وزنانشان چادر شرمن ومقنعه سفید.چه ضرورتی برادر«ملاقلی پور»را وا داشته است که پای در این راه بگذارد؟"
می بینی! که شهید آوینی هم از فردینی شدن و سطحی شدن می نالد...اگر هم بجای اسم افق اخراجی ها و به جای ملاقی پور، ده نمکی را بگذاریم...مصداق همان مصداق است...
رسول ملا قلی پور و تو(حاتمی کیا) و مسعود ده نمکی وقتی چپ کردید که رو به سینمای فردینی و سطحی آوردید...ملاقی پور و تو(حاتمی کیا) با انتخاب بازیگری چون " گلشیفته فراهانی " که امروز به چه زبیایی آن ارزش های ضد آمریکایی شما را رنگ آمریکایی بخشیده و کشف حجاب کرده، رخ داد... آیا حضور مهناز افشار در فیلم دعوت و شیلا خداداد در اخراجی ها 2 مصداق همان فردینی شدن شما نیست...
آقای حاتمی کیا! تو حق نداری بگویی" دوران روایت فتح و بحث نوستالژیک در مورد جنگ تمام شده است و آن نسل نوستالوژی الان حرفی برای گفتن ندارد." تمام شده..آوینی زنده است...روایت فتح هم زنده است...اما مشکل این است که آهنگ تحول شما به فردینی شدن سوق یافته!!!
تو هیچ وقت سردار فیلم های جنگی نبودی! ده نمکی هم نیست و نخواهد بود! آن فقط آقا سید مرتضی ما است...می گویم ما چون دیگر از روایت فتح خود را جدا می دانی! نمی دانم این کلام از زبان تو بیرون آمده.." من هنرمند هستم و حق دارم هر چی میخواهم انتخاب بکنم. هیچ کس حق ندارد به هنرمند بگویید آنطور که می گویم نگاه کن"
آقا سید مرتضی هم فکر می کرد یک روز احتمال دارد تو خسته شوی(چپ بکنی!) برای همین...این گونه نوشت: اما تو « ابراهیم جان »، بسیجی و عاشق بمان و جز درباره عشاق حق و بسیجی ها فیلم مساز، و هرگاه خسته شدی، این شعرگونه را یک جانباز برایت نوشته بخوان.... ای بلبل عاشق، جز برای گل ها مخوان!....
التماس دعا مبارز(یک بچّه مسلمان)
نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی
هنوزم انتظار و انتظار است هنوزم دل به سینه بی قرار است
هنوزم خواب می بینم به شبها همان مردی که بر اسبی سوار است
همان مردی که آید جمعه روزی و این پایان خوب انتظار است
التماس دعا مبارز(یک بچّه مسلمان)
نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی
شقایق های آتش گرفته(روز اول فیلمبرداری)
آقا همه عالم می دونند که ما اصلاً فیلمساز نیستیم! اصلاً طرف این مراکز فیلمسازی هم پایمون را نمی گذاریم..!! آقا سید مرتضی(آوینی) هم اصلاً کلاس ملاس نرفت...اما همیشه دغدغه من شده بود که چرا آقایون که فیلم برای شهدا می سازند در آن شهدا حضوری ندارند...چرا توی بیلبرد سینماها و توی تلوزیون اسم اینا(بازیگران) می ره بالا!!!چرا...؟؟؟ مگر شهدا زنده نیستند...مگر اعتقاد نداری!!! پس اونا یکی از بازیگران ما هستند...اگر خودشان بخواهند....شهید آوینی هم می گوید: سینمای ما به تقلید از فرنگ، آدم ها بزرگ می شوند...حالا آن چیزی که امروز به ماچویسیم تعبیر می شود و وقتی بنده از این مقوله به آقای ده نمکی گله می کنم...او پیام خصوصی می گذارد...پسرم...توی واحد دانشگاهت این چیزا نیست...ولی بر دیگران خورده نگیر و..آقای ده نمکی...فیلم شهید و شهدا حرمت داره...منی که هم دارم این کار را می کنم بازیگر ناخوانده هستم و ( حتماً توی تیراژ می زنم ) واگرنه این پاکان را چه به ما...
فیلمبردار ما آقای محمدرضا چوپان صبح کاری داشت...یعنی حدود ساعت7:34 صبح زنگ زد...و قرار شد ساعت 9 متروی امام خمینی(ره) باشیم...برنامه اول قرار بود یک ایستگاه مانده به حرم امام حداقل دکتر(همان چوپان!) صدای اعلام کننده ایستگاه را بگیره...البته قرار شد بشینیم و بگیریم...اما نمی دونم چرا خلوت نشد!!!
بعد از سکانس مترو قرار شد به ترتیب سر قبر شهید آوینی و از آنجا خونه ننه علی و بعدش هم مهندس مجد برویم و فیلم بگیریم..اما توی راه ابتداء ار قبرستانی رد شدیم و چیزهای جالبی را گرفتیم...بعد رفتیم سر قبر شهید آوینی و کارمون رو شروع کردیم...به نظرم یه کمی دیر شروع کرده بودیم...برای همین شلوغ بود...اما داشتم برای دکتر چوپان توضیح می دادم که چگونه سر قبر شهید آوینی فیلم بگیرد..دیدم افرادی!!! دارند عجیب به ما نگاه می کنند...اعتنایی نکردیم و رد شدیم...بعد سکانس خونه ننه علی...البته قرار شده ما روی نوشته های خونه ننه علی کار کنیم...مادر شهید قربانعلی درخشان...آقا چه ها که ملت نوشته اند و نخواسته اند...
یکی گفته...دعایم که همه را به راه راست هدایت کنم...یکی هم...به آبروی فاطمه الزهرا س شفای همه مریضان و مهدی اش را می خواسته(شما هم برایش دعا کنید)..یکی هم گفته...آنقدر به من پول بده تا بتوانم به همه کمک کنم...یکی شفاعت خواسته بود....یکی هم جالب نوشته بود....ننه علی دعا کن من موتور بخرم...نادر...!!!!یکی هم گفته بود چی بگم که تو دلم رو می دونی..و بعضی ها داستان های عاشقانه شان را نوشته و از ننه علی استمداد می طلبیند!!! با مشخصات!!!یکی دیگر هم خیلی برایم جالب بود سرباز وظیفه ای بود که گفته می خواست شهید بشود ولی نشده....
بگذریم...سر قبر شهید مهندس مجد هم اشغال بود...و نشد برویم...اینجاست که می گویم...دعوت نامه ای...این شهید مجد خیلی گمنامه...شاید خودش نخواسته...ان شاء الله دفعات بعدی بتوانیم...فیلمبرداری را انجام بدهیم...ساعت 11 قرار بود کار تمام شود...که به حمدالله شد...قرار گذاشته ایم که ابتداء فیلم ها را بگیریم و بعداًمتن خوانی بشود...مصاحبه ها در مراجل بعدی کار است...البته صحبت هایی شده که بتوانیم به بیمارستان ساسان هم برویم...البته آقای چوپان می گفت حتماً قسمتی باید در مناطق جنوب فیلمبرداری کنیم و فصل الخطاب آنجا باشد که من هم پذیرفتم...برایمان دعا بکنید!!!
التماس دعا مبارز(یک بچّه مسلمان)
نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ