روز چهارم فیلمبرداری فیلم مستند شقایق های آتش گرفته!
روز چهارم، روز خاصی بود چون با خودم سه وبلاگی را در سر صحنه ها می دیدم. بشیر رضا پور و شیخ علی سلطان و خودم و البته دکتر چوپان! بگذریم آقا بشیر ما یه چند دقیقه ای دیر کرد اما بالاخره توانستیم همدیگر را بپیداییم!!! آقا بشیر با یک دوربین تهرونی( خودتان به تاویلیش فکر کنید!) ما را همراهی کرد.
شیخ علی با یک حرکت ژانگولری، رفت و 8 مانچی خرید! البته چون مهمون داشتیما!!! اما خیالمون راحته که مردم در بهشت زهرا نقش تدارکات را ایفا می کنند!!!!!
امروز قرار بود بر سر قبر شهدایی برویم که گمنام نبودند ولی می خواستند گمنام بمانند. خیلی جالب بود! و بر سر این سه قبر رفتیم.
نکته جالبی در دیدار با بشیر منو به تعجب وا می داشت این بود بشیر ما رو به اسم وبلاگمون صدا می کرد...مبارز!!! شیخ علی!!! حالا سر هر قبری می رفتیم...می گفت این شبیه مبارزه!!! با بشیر از هر دری صحبت کردیم، از وبلاگ نویسی، شهدا، روضه ناموسی، کارش، برادرش و... خیلی آدم فعالی به نظر می رسید!
بشیر با این دوربین تهرونی اش!!! هی فیلم می گرفت...و آخر گفت باشد این هم پشت صحنه!!! بشیر را سر قبر شهدایی که شاخص بودند، بردیم...البته قطعه به اصطلاح منافقین هم رفتیم!!! آقا چه نو آوری هایی بود...
بماند چه ها گفته شد و چه ها گفته نشد...!!! فقط برایم جالب بود که بشیر نظراتی را به هر کس می دهد، در یک بخشی بایگانی می کند...!!!
فعلاً دیگه فیلمبرداری نمی کنیم...رفتیم توی کار تدوین...شروع کردم...ولی خیلی سرم شلوغه...البته قرار گذاشتیم اگر صحنه ای خوب در نیامد! دوباره بریم تو کار فیلمبرداری....!!!
در مورد عکس...از آنجایی که بشیر رضا پور و شیخ علی سلطان تحت تعقیب پلیس بین الملل هستند...از من خواستند که عکسشان را منتشر نکنم!!! البت بنده هم اجابت کرده و فقط پاهامون رو نشان دادم!!! ( آقا اگه کفشا واکس نداشت ببخشید!)
التماس دعا مبارز(یک بچّه مسلمان)
نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ