آمار دعوا کردم!!! - مبارز(یک بچّه مسلمان)
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مبارز(یک بچّه مسلمان)

دعوا کردم!!!

چهارشنبه 89 تیر 9 ساعت 1:39 صبح

مترو میرداماد...

ساعت ده و اندی...

جوانکی با شلوار لی و موهای برق گرفته( یکی نمی گه بابا برق بخاطر اینا قطع میشه) شروع کرد...داد زدن...

نیم ساعته وایسادم...هی اتوبوس های بلیطی می یاد و خالی میره...

می دانستم یواش یواش غضبش اوج می گیره...

همش تقصیر فلانیه...یک خانمی هم تایید می کرد؟؟!!!

یک دفعه رفت تو فاز رهبری و روحانیت...فحش می داد مثل.... ..... ..... .....!!!

قاطی کردم...گفتم: درست صحبت کن!

گفت: از قایفت معلومه برات پول داره که ریش می گذاری؟ واگرنه بقیه به من اعتراض می کردند

همه مردم دورمان جمع شدند....

گفتم: نه غیرت دارم...گفت: غیرت داشتی نمی گذاشتی ناموستون را امنیت اجتماعی بگیره...

گفتم: اگر غیرت داشتند این طوری نمی آمدند بیرون!

یا اون در رفت و یا صحنه را ترک کرد...

دو سه تا پیرمرد آمدند و گفتند خودتو ناراحت نکن ما هم نماز می خوانیم! انگار شده بودم نماینده اتوبوس رانی...

البته دیر آمدن درست بود و من هم تاکید کردم و گفتم اگر برای من داشت فقط 5/2 ساعت راه نمی رفتم برای کار! آن خانومه آمد گفت: ناراحت نشو پسرم اون حتماً صبح یک چای چیزی خورده( انگاره ما بقلمون می خوریم)

یک جوانی که انگار داشت گریه اش در می آمد رو به من کرد و گفت: تو دیگه حرف نزن! شدیم نماینده تام الختیار اتوبوسرانی...

التماس دعا( مبارز، یک بچّه مسلمان)


نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی

نظرات دیگران [ نظر]



لیست کل یادداشت های این وبلاگ

دوریش
تناقض راه شهدا و جنبش سبز
گروه یوتوبی-عملیات شهید حسین غلام کبیری
همکاری در گروه یوتوبی
تو برای خدا کار نمی کنی...
[عناوین آرشیوشده]


Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت
وبلاگ-کلیپ موبایل مبارز