هوای گریه کنار مرقد پاک و غریب شهدا دارم
می خوام امشب براتون از رهبرمون دم بزنم
از غریبیش بگم و عالم رو بر هم بزنم
پدری که زندگیش ساده شبیه فقراست
فرش زیر پاش مثل فرش اتاق ضعفاست
همون که ، همیشه...
در خونه ی شهدا را در می زنه
همونی که روحش...
برای پیر جماران پر می زنه
همونی که بی خبر...
میره مسجد جمکران سر می زنه
وقتی خمینی(ره) رو لبش جام زهر رو توی دلش قصه و ماتم بود
سید ما توی جبهه ها زیر آتیشا توی خط مقدم بود
ما باید درد دلا و غصه هاش بدونیم
قصه زندان و سیلی خوردنا شو بخونیم
غافل از عبادت نیمه شب اون نمونیم
ما باید ارزش نعمت خدا را بدونیم
به جان حسینی که همه عالم می دونند جان منه
وای اگه یه روزی کسی بخواد دل آقا را بشکنه
میگیم یا ابالفضل می ریزیم خون از سر هر چی حرمله
کوری چشم دشمنا ما به سر مهر ولایت علی(ع) داریم
دست خدا بر سر ماست که علمداری مثل سید علی داریم
رهبر مملکت و سفر ساده مرحبا
توی کوچه های بم پای پیاده مرحبا
دل به لطف مهدی فاطمه داده مرحبا
سر تسلیم به الله نهاده مرحبا
یه روزی می فهمیم دست نوازش آقا بر سر نداریم
تو غفلت اسیر رو، یه روز می فهمیم که دیگه یاور نداریم
پس بیا قول بدیم که دیگه دست از دامنش بر نداریم
شعر از مجتبی رمضانی
التماس دعا (میارز، یک بچّه مسلمان
نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ