روز دوم فیلمبرداری فیلم مستند شقایق های آتش گرفته
دومین روز فیلمبرداری ساعت 7:15 صبح روز پنج شنبه با حضور دکتر چوپان(فیلمبردار) در متروی امام خمینی(ره) شروع شد... من به دکتر گفتم اگر می شود...یکبار دیگر قسمت ایستگاه آخر را بگیریم...اما او احتمال خطر فیلمبرداری مترو را به من داد و بنده نیز منصرف شدم!!! روز دوم برنامه بهتری داشت یعنی ما آدرس قطعه ها و شهدا را از قبل داشتیم...البته قرار بود بقیه شهدا مورد نظرمون را از جایی در بهشت زهرا بدست بیاوریم که نشد!! ابتدا در قسمت بازسازی شده شهدای بی پلاک رفتیم و بعد به سرعت به سر قبر شهید مجد( شهیدی که امام زمان عج را دیده ) رفتیم...سپس در قطعه ی 24 و 28 رفتیم و از چند شهید دیگر که ذکر آن فعلاً به صلاح فیلم نیست...فیلمبرداری کردیم...روز بسیار بهتری نسبت به روز اول بود و فیلمبرداری هم خیلی بهتر شده بود.
بنده با بچه های مسجد و به پیشنهاد استادم که روحانی است به اردوی قم-کاشان رفتم...تنها مسئولی که در این اردو روحانی نبود..من بودم! بخاطر اینکه بنده خیلی هیکلی هستم
!!!!!! در اردو ها بیشتر مسئول تدارکات و گروه تدارکات هستم...حالا این اردو چیزی نبود یادم هست در یکی از اردوی های مشهد بنده فقط شبانه روز 2 ساعت خوابیدم! و نزدیک یه مسافرت هم با عزرائیل بروم! بگذریم...در حالی که در اتوبوس ما نزدیک 4 روحانی موجود است...در پمپ بنزین وفتی بچه ها یک روحانی را دیدن...ناگهان.....تمام بچه ریختند پایین و ...حاج آقا تقبل الله!
حاج آقا پفک...حاج آقا...؟! یکی نیست بگه شما آخوند ندیده هستید! اما ببینید این مسعود خان ده نمکی چه خورده فرهنگ های مضحکی را یاد بچه ها داده...یا همه شعره کردن شعر چیز! از اون بالا میاد!!! من چی بگم...حالا نتیجه قیلم اخراجی ها شده دو سه تیکه و شعر های بی خود! کو فرهنگ جنگ! راستی یکی از بچه ها اسمش ابوالفضل بود و البته خیلی چاق! و خیلی هم دوست داشتنی! در ضمن امکانات اینقدر زیاد بود...چون لیوان با اندازه کافی هم موجود بود!!! ما یک نوشابه خانواده را از وسط نصف کرده و به عنوان دو لیوان نیز استفاده کردیم...عجب! در کاشان در مرقد امامزاده هلال این علی(ع) اسکان یافتیم... و روز بعد هم در قم! حرم هم به شدت شلوغ بود! راستی یک امامزاده ای نزدیک مسجد جمکران هست...می گویند خیلی حاجت میده! البته بالای کوه خضر هم شهدای گمنام دفن هست...اگر گذرتان افتاد حتماً بروید!
نکات المبارزیه فی کلام بچّه مسلمون!
+ صحیتی که می خواهم بکنم مخاطبش دو نفر هستند..." علی " و " اسماعیل "...مخصوصاً این علی آقا بیشتر گوش کند...بنده که گفتم بچّه مسلمون هستم...نه خودم را شیعه واقعی می دانم و نه مومن! نه عاری از گناه به هیچ وجه! اما علی آقا آن که فرعون بود و گفت انا ربک الاعلی! خدا به پیامبرش موسی(ع) گفت با قولی نرم با او سخن بگو...حالا چه شده حضرت آقا و ایضاً آقای اسماعیل...حیا را خورده و دهان مبارک باز کرده و جمیع صحبتهای مخالف اخلاق را بیان می کند!!! معذرت می خواهم این آقای اسماعیل اصلاً اینقدر.......تشریف دارند که...ایمیلشان را نیز درج می کنند! حیف شد این نظر را پاک کردم ....کاشکی این ایمیل را یادداشت می کردم و این نظر را برایش می فرستادم! علی آقا...شمایی که اخلاق سحن گفتن یا یک فرد (حالا مهم نیست چه کسی باشد...چه مرد! چه زن!) را ندارید...فکر نمی کنم ارزش پاسخ دادن و بحث کردن را نیز داشته باشید!
التماس دعا مبارز(یک بچّه مسلمان)
نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی
تبلیغات دانشگاه های جاسبی! البته بدون درد و خونریزی!!!
امروز یک پیامک جالب برایم آمد...دانشگاه آزاد مهدیشهر سمنان!...ثبت نام بدون آزمون کاردانی! ترم های مهر و بهمن...برق، عمران، کامپیوتر، معماری و حسابداری ...تلفن....!!!
می دانید...این جور تبلیغات برای اشاعه فرهنگ دانشگاه رفتن بدون درد و خونریزی طراحی شده...چون حضرت آقای ضرغامی نیز در یکی از واحد های دانشگاه جاسبی( بخوانید همان آزاد) کرسی درس و بحث و چیز را دارند...تبلیغات دانشگاه جاسبی را با تخفیف ویژه پخش خواهد کرد...
دینگ دونگ بنگ...دانشگاه های جاسبی!!! همه جاسبی رو دوست دارند! بچّه ها هم جاسبی رو دوست دارند! جاسبی چشم رو نمی سوزونه اما کمر هر مردی را میشکونه...مگر اینکه آقا زاده باشی! آقا زاده ها فدای جاسبی می شوند! جاسبی بوده... هست...خواهد بود...!!! جاسبی خوب همه چیز رو پاک می کنه...!!! چند قطره برای بردن پول مردم کافیه! همه به جاسبی اعتماد دارند!!!
التماس دعا مبارز(یک بچّه مسلمان)
نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی
فکر می کنم فردا یکی از پر کار ترین روزهای زندگی ام باشه! چون امروز تا ساعت 30/4 بعد از ظهر کلاس داشتیم...حالا فردا هم برای فیلمبرداری فیلم مستند شقایق های آتش گرفته ساعت 7 صبح مترو امام خمینی(ره) با دکتر چوپان( فیلمبردار) قرار گذاشتم...البته شیخ علی هم افتخار دادند فردا با ما باشند و بعد باید یک جوری کار را ساعت 30/10 تمام کنم برسم ...شهر ری و با یک عدد ماشین سریع بروم....شهرستان چون ساعت 2 بعد از ظهر باید بروم اردوی کاشان...البته استادم دیشب زنگ زده بود و من هم قبول کردم...
شهید آوینی می گوید: وظیفه فیلمسازان مسلمان در این مسیر بسیار دشوار است و مگر وظیفه گردان تخریب،بچه های اطلاعات وعملیات و خط شکن ها آسان بود؟آنها بر« تکنو لوژی تسلیحاتی غرب»غلبه کردند و اینها نیز باید عرصه ی «هنر تکنولوژیک»را فتح کنند. با روی آوردن به جاذبیت های کاذب،دلقک بازی وآرتیست بازی و هیجانات عصبی و...نمی توان سینما را به خدمت اسلام کشید...قابل توجه حضراتی فیلم جنگی را با این دلقک های مرد و زن می آرایند!!!
خدایی دیدید که چقدر کار ما سخته! یک کلیپ صوتی از امام خمینی(ره) گذاشتم...بروید اینجا و آنرا دانلود کنید...( امام: این جوانهای ما که می آیند و می گویند ما می خواهیم شهید بشویم آیا خوف دارند از شهادت....) ان شاء الله اگر زنده بودم و آمدم اتفاقات این چند روز را می گزارشم! یا علی
التماس دعا مبارز(یک بچّه مسلمان)
نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی
صد ها نفر از رقص جنون جا مانده سالار در این قافله تنها مانده
دلها شده پر درد مگر علت چیست؟ هفتاد و دو شب تا محرم مانده
البته به نظر من این شعر اصلاً برای امثال من نیست...شاید محرم و مصیبت امام حسین(ع) اصلاً آمادگی و پیشواز رفتن نمی خواد!!! فقط یک چیز داشته باش...یک قلب شکسته و خسته از گناه...اگر تا محرم زنده نبودیم...ما را از دعایتان محروم نسازید...
التماس دعا مبارز(یک بچّه مسلمان)
نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی
از ماشا تا گلشیفته! اینجا یک پارادوکس برقرار است!
وقتی یه کمی فکر می کنم...می بینم که حداقل ایرانی ها چه مرد و چه زن دارای حجاب و البته حیاء بوده اند....حتی این مجسمه های تخت جمشید رو نگاه می کنی... مردی که لباسی شبیه قبا داره و با ریش های بلند....انگار یک حزب الهی تمام عیار را نگاه می کنی!؟ نه...
حتی فیلم های دوران هیچکاک هم اصلاً اثری از این بی حیایی های امروزه در آن وجود ندارد! موضوع داستان های ایرانی قدیم نیز شجاعت و دینداری و عشق های پاک بوده! اما امروز به تقلید از غرب رو به سکس و خشونت می رود...و چه ابله است آن بازیگر خانمی که سینمای ایران را به همین دلایل نفس اماره ای ضعیف می داند!!!
سینما یک امر فطری نیست...یعنی مردمی که صدها سال قبل زندگی می کردند...اما آیا از بی سینما بودن..مردند! نه...بدیهی است. حالا چون سینما یک امر فطری نیست باید در مسیر فطرت به کار برده شود و نه در خدمت نفس اماره!
تصویر بالا خیلی حرفها می زند !! " ماشا الیلیکینا" خواننده ، رقاص و بازیگر روسی که از هنری کثیف که اسیر نفس اماره انسان هاست بسوی حجاب و حیا مهاجرت می کند! و این است مهاجرت الی الله! ...شاید به تعبیر بعضی ها! از آزادی رو به اسیری می آورد؟! قضیه این خانم جواب افرادی هست که حجاب را می کوبند! و از محدود شدن خانم ها با حجاب ناله ها سر می دهند...و این کار را، کار زنان سنتی می دانند!!! پس چه شد این خانم را، که از این آزادی فرار کرد! و خودش را به قول شما اسیر کرد! چرا فریاد وا حقوق بشرا! وا حقوق زنان سر ندادید! یا خفه خون گرفتید!
در این طرف یک مایه آبرو ریزی! گلشیفته فراهانی که با رانت سینما به شهرتی دست یافت ! شاید گلشیفته فراهانی سال ها قبل کشف حجاب و عقیدش را نشان داده بود و امروز خودش را نشان داد! اینجاست که می گوییم هنرمندان را متعهد نکنید! بلکه متعهدان را هنرمند کنید! (البته بنده هیچ عقیده ای ندارم این افراد اصلاً یدک کش نام مقدسی چون هنر باشند!) گلشیفته خود را آزاد دید! اما چه افسوس که اسیر خیلی چیزها شد...
به قول استاد ما اگر شمر لعنه الله در جوانی می مرد و یا شهید می شد...او یکی از یاران امام علی (ع) بود و شاید ما به زیاراتش هم می رفتیم! اما او خودش نخواست و عاقبت به شر شد...از خدا بخواهیم که ما را عاقبت به خیر کند....الهی آمین!
+ مصاحبه ماشا الیلیکینا و نحوه مسلمان شدنش نیز بسیار جالب است...می توانید در اینجا مطالعه بفرمایید
التماس دعا مبارز(یک بچّه مسلمان)
نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
