تبلیغ فراماسون ها در صدا و سیما
احیاناً روم به دیوار! کسی شک داشت این که مطلب واقعی هست یا نه و البته خواست مطمئن بشه این را بخواند!
التماس دعا مبارز(یک بچّه مسلمان)
نکات المبارزیه فی کلام بچّه مسلمون!
+ یک ختم قرآن توسط یک فرزند شهید وبلاگ نویس برای پدرش برگزار شده است...از دوستانی که می توانند به اینجا مراجعه کنند....اجرتان با شهدا
نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی
اصلا کی گفته پست های وبلاگ باید همش نوشته باشه! من این دفعه می خواهم پست خودم رو بجای اینکه بنویسم! در یک کلیپ بیاورم! این کلیپ یک تکه سخنرانی حاج آقا سید احمد دارستانی است! داستان یک محسن...این کلیپ را هم برای موبایل بصورت تصویری آماده کردم و هم بصورت صوتی! هر کدام را اگر دوست داشتید گوش کنید! سعی کنید توجّه کنید...
???? k
دانلود کنید( تصویری)
??? k
دانلود کنید(صوتی)
نکات المبارزیه فی کلام بچّه مسلمون!
+ من یک سی دی از حاج آقای دارستانی به نام حکایت دوست خریدم! خیلی صحبت های زیبایی داره! سعی می کنم از صحبت های ایشان در بلاگ استفاده کنم! شما هم مایل بودید حتما بخریدش!
+ سعی کنید حداقل صوتی رو گوش کنید! واقعاً...نظر هم ندادید...ندادید!!! ولی واقعا......
+ ببخشید این پست من! اصلا پست نشد! به قول آقا مهدی دیگه 30 یا 30 نشد! ولی....
+ می خواستم این تکه رو بنویسم! ولی نمی شد! یعنی قابل انتقال نبود! شاید هم بود!
التماس دعا مبارز(یک بچّه مسلمان)
نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی
هنوز ملبس به لباس روحانیت نشده بودم که برای امام جماعت یکی از مدرسه های منطقه رفتم. می دانستم که باید با بچّه ها رابطه ی صمیمی تری برقرار کنم تا بتوانم بهتر و بیشتر روی آن ها تاثیر بگذارم. زنگ های ورزش و پرورشی از معلمشان اجازه می گرفتم و ساعاتی را با بچّه می گذراندم.
در یکی از جلساتی که به جای معلم پرورشی سر کلاس رفته بودم، یکی از بچّه ها به نام رضا بسیار بی تابی می کرد و و با عجله سوال می کرد. او حتی به من اجازه پاسخ گفتن را به من نمی داد. با خودم قرار گذاشتم برایشان از امام زمان (عج) بگویم. در قنوت نماز جماعت چون دعای فرج را می خواندم، دیگر همه یاد گرفته بودند و همه این دعا را زمزمه می کردند.
پس خواندن نماز ظهر برای بچّه ها چند دقیقه سخنرانی کردم، و بنابر عهدی که کرده بودم درباره امام زمان(عج) صحبت کردم.طبق معمول رضا شروع کرد به سوال پرسیدن...حاج آقا امام زمان(عج) رو چه جوری میشه دید؟ اصلاً کجاست؟ چند سالش است؟ چه شکلی؟ من هم پشت میکرون رضا رو می خواستم ساکت کنم و جوابش را بدهم امّا رضا آرام نمی گرفت. رضا جان! آقا رضا کوتاه بیا به من مهلت بده...اینقدر گفتم و رضا ادامه داد که معاون سرش داد کشید. دلم براش سوخت.رضا را بعد از نماز ظهر گیر آوردم و به او گفتم رضا اگر می خواهی جواب این سوال ها را بگری ما جلساتی جمعه ها داریم، خواستی بیا؟ رضا این بار جوابی نداد و رفت!
جمعه آن هفته رضا هم آمد من شروع کردم به صحبت کردن و قصدم این بود که جواب های رضا را بدهم. از ملاقات های امام زمان (عج) گفتم، از غیبتش، از دشمنانش، از نائب امام و بحث ولایت فقیه. رضا این بار برخلاف دفعه های قبلی بسیار ساکت بود تا اینکه نطقش از شد. گفت ببخشید : حاج آقا گفتم: بله رضا جان بگو. حاج آقا امام زمان(عج) را چه جوری میشه دید؟ من هم گفتم شما با خدا باشید و تقوا الهی داشته باشید امام را ان شاء الله می بینید... او گفت: خوب دگر چه راهی است. گفتم: شنیده ام اگر 40 شب چهار شنبه به جمکران بروی البته با خلوص نیت امام را می بینی.
رضا از آن به بعد شبهای چهارشنیه می رفت مسجد جمکران. تا یکسال ازش خبری نداشتم تا اینکه توی مسجد دیدمش. گفت: کجایی مرد مومن. گفت: حاج آقا چرا دروغ می گویی! گفتم: چی دروغی گفتم. گفت: گفتی اگر 40 شب چهار شنبه بری مسجد جمکران امام را می بینی، اما نشد! گفتم: حتماً خلوص نیت نداشتی. گفت: به خدا من امام خیلی دوست دارم و شب ها ازش التماس کردم که خودشو به من نشون بده! اما...
اصلاً حاج آقا امام زمان(عج) کجاست؟ گفتم: رضا جان! امام زمان(عج) در بین ماست، در بین ما رفت و آمد می کنه و بر کار ماها نظارت داره...داشتم همین طوری ادامه می دادم که رضا گفت: خداحافظ حاج آقا...هر چی داد زدم.رضا رضا...اما رضا رفت. یک روز داشتم از خیابانی رد می شدم که دیدم پسر بچّه ای به هر مردی می رسد سلام می کند؟ جلوتر رفتم ببیبنم چه کسی و چرا این کار عجیب را انجام می دهد. دیدم رضا است! دست رضا گرفتم و به کناری کشاندم گفتم: رضا! داری چی کار می کنی؟ چرا به هر مرد غریبه ای سلام می کنی؟ رضا با چهره ی معصومانه اش برگشت و گفت: مگر نگفتی امام زمان(عج) بین ماست و بین ما رفت و آمد می کند. با تعجب گفتم: خوب بله گفت: من هم بر هر کس آمد سلام می کنم شاید امام زمان(عج) باشد و من حداقل به امامم سلام کرده باشم...
نکات المبارزیه فی کلام بچّه مسلمون!
+ نمی دونم به اینکه شاید خوندید! چه می گن...ولی برای یک مسابقه نوشتمش...ولی نشد! که شرکت کنم! حتما! حکمتی داشته....
+ این پست خداحافظی من نیست! شاید هم باشه! نه رسمی نیست! واقعیتش! امتحاناتم! شروع شده...و...البته از نت که دست بر نمی دارم! ولی تا یکی دو هفته مثل قبل نیستم!
+ من او رضا امیر خانی را تازه تموم کردم! خیلی بهتر از بیوتن تموم شد! این رضا امیرخانی همه کرد زیر خاک!!!!
+ وبلاگ کلیپ ها در غیبت من هم! بروز می شود! هر روز! پس توانستید بهش سر بزنید!
+ از دادن نظر کوتاهی نفرمایید!
+ اگر کسی رو رنجاندم! معذرت می خواهم! وقتی همه رو دعا کردید! من رو هم فراموش نکنید! توی نماز شب هم 41 شد! اسم من رو بگویید!!!!
التماس دعا مبارز(یک بچّه مسلمان)
نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی
اصلا تعبیری به نام سینمای اسلامی درست است! سینمایی که زادگاهش غرب است و هزاران ایسم ردش می دوند! بزرگترین ایسمی که خیلی با سینما عجین شده، اومانیسم است! و چه جالب شهید مرتضی آوینی می گفت سینمای ما به تقلید از غرب افراد بزرگ می شوند! افراد! افراد مهم و بزرگ می شوند! و عده ای را بی منطق به سویشان می کشند!
سینمای جادویی! بله! عجب تعبیر جالبی...همان طور که در موازین اسلامی سحر و جادو منع شده! و جادو گری نیز یک کار شیطانی است! سینما هم به همین نسبت با این سحرش کار شیطانی می کند! مثلا فردی به نام مایکل جکسون که یک رقاص با نوع رقص مکانیکی است، وقتی وارد فرودگاه توکیو میشه! چندین دختر و پسر ژاپنی خود را به خاطر او می کشند!!!! این جادو نیست! و چه می شود که به مایکل جکسون حتی مدال افتخار می دهند!
سینما در پی اسطوره سازی است! افراد را بزرگ می کند! اینقدر با افکار بازی کرده اند که من و شما به راحتی می توانیم اسم 20-30 بازیگر را به راحتی نام ببریم! یعنی این افراد را در افکار ما بزرگ و شاخص نشان داده شده اند! شما فیلمی مثل هری پاتر را می بینید که سراسر کفر است! همه اتفاقات و مبدا همه تحول ها انسان است! الهه ها هستند! جایی اصلا برای خدا نیست! خدا در سینما گم است!
در صدا و سیمای هم، همین طور است! تا یک فیلم یه کمی گل می کند! بازیگران به هر دلیلی بزرگ می شوند! این بازیگران سریع روی همه مجلات زرد، ردپایشان پیدا می شود! و عده ای هم در همین دنیای نت سریع به افتتاح بلاگ می کند و خود را دوستداران وی می نامند!
سوال باقی می ماند که آیا سینما را می شود اسلامی کرد؟ البته این اشتباه رخ ندهد که اسلامی کردن سینما فقط با رعایت حجاب و این چیزا درست می شود! نه...البته این هم دخیل
نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی
پس از رفتارهای ویژه دولت نهم، از سفرهای استانی دولت و دیدار با مردمی که حتی گاهی استاندار آن منطقه درست آن منطقه را ندیده بود، تا شرکت دکتر احمدی نژاد در هیات های مذهبی! این برای من و خیلی های دیگر خیلی عجیب بود که یک رئیس جمهور بیاید و با بقیه سینه زنان امام حسین ع سینه بزند! ولی آمد...
جریان اصلاح طلب دیده بود که با توهین و دهن کجی هایش نتواسته بود نظر مساعد مردم را جلب کند رو به شیوه های دکتر احمدی نژاد برای تبلیغ روی آورد! از شروع کردن سفر های استانی و امروز هم شرکت در هئیت های مذهبی!
سید محمد خاتمی و عارف روز عاشورا در جمع سینه زنان وارد شدند! به قول سایت یاری نیوز! سر زده...عجب سر زده ای که خبرنگارانش این همه عکاسی کردند! و چقدر مردم درد دل کردن از دولت نهم! خاتمی بیا! ما رو نجات بده...( خودتان قضاوت کنید! )
من نمی گویم خاتمی و عارف برای سینه زنی و امام حسین ع نیامده اند! نه...اصلا دمشون گرم..فقط یک سوال دارم! آن موقع افرادی سکولار در دولت شما و یا در تحت حمایت شما همه دین را زیر سوال می برند...شما هم با این رفتارها نمی توانستید...تکذیب کنید...یا حداقل با رگ غریتتان بیرون بزند و دفاع کنید!؟
خاتمی! حسین ع برای چه رفت...می دانی! برای اصلاح امور دین جدش! البته افرادی هم تیپ شما از این اسم سوء استفاده کردند! و خود را اصلاح طلب نامید»د! ولی فقط به افساد پرداختند! خاتمی! آن غلام سیاه حسین ع آبروی اربابش رو نبرد ولی شما بارها آبروی جدتان را بردید و دلش رو شکستید!؟
التماس دعا مبارز(یک بچّه مسلمان)
نوشته شده توسط : محسن اردستانی رستمی
لیست کل یادداشت های این وبلاگ